فواره

ساخت وبلاگ
آغوش من برای من امن و گرمهگاهی سایه‌هایی از خودم را جلوی چشمانم پدیدار میبینمکودکی با دامن کوتاه و دلی منتظر برای پذیرفتن آنچه که میخواهد به نمایش بگذارددورانی که تردید را فهمیده بودحالا تنها آغوش امنش خودش است و صدایی که خیلی دور استمادرم دستش درد میکند، گردن و کمرش هم، پاهایش میسوزد و من قلبم میسوزد از درد اوپدرم تنها مانده، آدابِ معاشرت از همان کودکی یاد نگرفته و حالا که پیر شده سر لج برداشته و بدتر هم شدهاو تنهاست و از این تنهایی غم دارد، و تناقض ماجرا اینجاست که هیچ احدی را هم قبول نداردخودش میخواهد چیزی باشد که دوست نداردمن هم که همینم که میبینی، دور مانده از عشق زندگیم، راهها بسته است و من هم در تلاطم افکار جسمم را کرخت کرده‌ام، هنرم دیدن فیلم و گاهگاهی بازی با دوستان است و چند ورقی خواندن کتاب و هفته‌ای ۳ ساعت ورزشگاه بی انگیزه ترین نمونه خودم میشوم و گاه خوشبخت ترین دختر روی زمیننالانم، موسیقی زندگی‌ام کوک‌نیست،یک‌جا بلند می نوازد جایی دگر بی رمق... فواره...ادامه مطلب
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 15:22

سوای همه بی‌تابی ها، اکنون من پررنگ تر از همیشه است فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 15:22

بصیرت بسیاری بسان خوابی ناپایدار در غرش ابرهای سوار بر آسمان سیاه نابسامانی به بار آوردهصورت مترسک‌های لغزان رنجیده خاطر به کناری کج شده‌لبه‌های تیز آدم‌نماها رگباری روی نهانخانه‌های دل گشتهامیدواری محصول کج‌فهمی‌ها شدهنگرانی حالتی مانا و نگهدار قلب‌ها شدهو هیولاها با مغز سترگ بیخودشان حکمرانی می‌کنند و بینوایان را مجبور به فرمانبرداریعجب دیوی سوار بر قلب آسمان آبی شد و همه جا را تاریک کردای دیو بروبروبرو فواره...ادامه مطلب
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 15:22

عجب حال عجیبی‌ست بودن میان این خاموشی پر سروصدا، نیست؟

تو می‌دانی و من که هوای دوری، غبارِ دلتنگی را به مرور کمرنگ می‌کند و جایش را به خشمی بی‌صدا می‌دهد.

هرچه باشد هیچکدام دلم را آرام نمی‌کند. 

می‌خوانم و می‌خوانم و نمی‌دانم اینهمه لغاتِ در هم پیچیده کجای ذهنم می‌نشیند!

در این نهایت ممتد، من هستم و دلتنگی‌ای رنگ باخته‌ و یک عالم هوس سرکوب شده. 

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:01

ما می‌رسیم به آنچه که روزی می‌خواستیم و این چیز عجیبی نیست

 

اما آیا ما به موقع رسیده‌ایم؟

شوق برآورده شدن دلتنگیمان آنقدر در عمق وجودمان رخنه می‌کند که یادمان می‌رود یک روز هوای چه چیزی را کرده بودیم

منِ امروز چه فرقی می‌کند با سالها پیشم، جز آنکه آنقدر آرزوهایم در باد سرگردان ماندند و چشمانم آنقدر پِیِشان چرخید تا رمقی برایم نماند.

این شب‌ها اشک تنها لالاییِ لحظه‌هایم شده

شب بخیر 

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:01

 

آآآآآآآآآآآآ

میگوید هر شب خواب میبیند

قصه ای زیبا ست از آدمکهایی تکراری

این قوایش را تحلیل برده که صورتک محبوب رویایش

قصه ای دارد تا آخر عمر

و

او

ی ی ی ی ی ی ی ی ی ییییییییییییییییییییی

.

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 2:36

 

نباخته ام

تنها اندوخته های دنیایم سنگینتر شده اند

حتی اگر دلی باشد اندوهگین

صبح مرا با لباسی نو تزیین میکند

و این

چهره تو را زیبا نگه میدارد

میمانم

آنقدر تا بدانی

زیباییت بی من خاکستر میشود...

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 2:36

 

حضورت گم نمیشود در این دلی که کهنگیش را نو کردی

در افکاری که هر ثانیه مرورت میکند

در انگشتانی که پرهیز میکنند از نوشتن برای تو

در خوابی که خسته نیست از رویایت

گم نمیشوی حتی اگر پیدایت نکنم

...

 

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 2:36

 

 این قدمی بود که من زودتر برش داشتم

تو خودت خواستی راه مرا دنبال کنی

حالا که قدمهایم را اشتباه برداشتم مرا مجازات نکن

تو گناهت از من سنگینتر است

که دانسته راهت را اشتباه پیمودی

...

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 2:36

 

تعبیر این لحظه ها خاطرات مبهم توست

من بی حرکت و آرام مقابلت ایستادم

ساده بود ندیدنت اما نبودنت ... حرف دیگریست

چه آرزویی کنمت وقتی تو از من عاشقتری؟

مهربانی گفت برای گذشتن گاهی زخمی باید شد

کاش زخمهایم مرهمی باشد برای زخمهایت ...

 

فواره...
ما را در سایت فواره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ninapezeshk بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 2:36